علي مع القرآن والقرآن مع علي
حاكم نيشابورى در المستدرك على الصحيحين مىنويسد:
(4566)- [3: 121] أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَفِيدُ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ نَصْرٍ، ثنا عَمْرُو بْنُ طَلْحَةَ الْقَنَّادُ الثِّقَةُ الْمَأْمُونُ، ثنا عَلِيُّ بْنُ هَاشِمِ بْنِ الْبَرِيدِ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو سَعِيدٍ التَّيْمِيُّ، عَنْ أَبِي ثَابِتٍ مَوْلَى أَبِي ذَرٍّ، قَالَ: كُنْتُ مَعَ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَوْمَ الْجَمَلِ، فَلَمَّا رَأَيْتُ عَائِشَةَ وَاقِفَةً دَخَلَنِي بَعْضُ مَا يَدْخُلُ النَّاسَ، فَكَشَفَ اللَّهُ عَنِّي ذَلِكَ عِنْدَ صَلاةِ الظُّهْرِ، فَقَاتَلْتُ مَعَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ، فَلَمَّا فَرَغَ ذَهَبْتُ إِلَى الْمَدِينَةِ، فَأَتَيْتُ أُمَّ سَلَمَةَ، فَقُلْتُ: إِنِّي وَاللَّهِ مَا جِئْتُ أَسْأَلُ طَعَامًا وَلا شَرَابًا وَلَكِنِّي مَوْلَى لأَبِي ذَرٍّ، فَقَالَتْ: مَرْحَبًا فَقَصَصْتُ عَلَيْهَا قِصَّتِي، فَقَالَتْ: أَيْنَ كُنْتَ حِينَ طَارَتِ الْقُلُوبُ مَطَائِرَهَا؟ قُلْتُ: إِلَى حَيْثُ كَشَفَ اللَّهُ ذَلِكَ عَنِّي عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ، قَالَ: أَحْسَنْتَ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: ” عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ، وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ “.
در روز جمل، وقتى چشمم به «عايشه» افتاد كه ايستاده بود، پارهاى از خيالات كه در دل ديگران وارد مىشود، در دل من پديد آمد، هنگام نماز ظهر، خداوند شك و ترديد را از دل من برطرف ساخت و سرانجام به پشتيبانى از حضرت على عليه السّلام با دشمنان او نبرد كردم. پس از پايان جنگ به مدينه بازگشتم. و به خانه «امّ سلمه» رفتم و به او گفتم: به خدا سوگند! به منظور درخواست خوراكى و آشاميدنى به خانه تو نيامدهام. من آزاده شده «ابوذر» هستم.
ام سلمه، به من خوش آمد گفت و من حكايت حال خود را در روز جمل بازگو كردم. «ام سلمه» گفت: آنگاه كجا بودى كه دلها به سوى منطقه پرواز خود مىرفتند؟ در پاسخ گفتم: تا آنجا پرواز كردم كه خداوند پرده شك را از چشم دل من برطرف كرد و در هنگام ظهر، دروازه حقيقت به روى من گشوده شد و در راه حقيقت، از جان گذشته و عاشقانه با دشمنان نبرد كردم.
ام سلمه، از شنيدن سخنان من، شادمان گشت و به من آفرين گفت و اظهار داشت: از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه فرمود:
على همراه قرآن است و قرآن نيز همراه با على عليه السّلام است. هيچگاه على عليه السّلام از قرآن و قرآن از على عليه السّلام، جدا نمىشوند تا اين كه كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.
حاكم نيشابورى بعد از نقل اين روايت مىگويد:
هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الإِسْنَادِ، وَأَبُو سَعِيدٍ التَّيْمِيُّ هُوَ عُقَيْصَاءُ ثِقَةٌ مَأْمُونٌ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ
اين روايت سندش صحيح و ابوسعيد التيمى همان عقيصاء است كه ثقه و مورد اعتماد است؛ ولى بخارى و مسلم آن را نقل نكردهاند.
شمیم عطر رحمن
امام باقر (ع) و جایگاه قرآن
با استناد به آموزه های دینی و روایی، امامان معصوم(ع) شایسته ترین ترجمان وحی و آشناترین افراد به تفسیر و تأویل آیات قرآن هستند. بنابراین اگر تشنگان معارف الهی بخواهند از چشمه سار وحی سیراب شوند، باید پوینده راه آن بزرگواران باشند. حضرت علی(ع) در این زمینه می فرماید:…نحن احقّ النّاس به…؛( نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 125، ص 238.) ما امامان معصوم(ع) برای تفسیر قرآن از همه مردم شایسته تر هستیم. بر این اساس امام محمد باقر(ع) می فرماید: ما یستطیع احدٌ ان یدّعی انّ عنده جمیع القرآن کلّه ظاهره و باطنه غیر الاوصیاء؛(اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج 1، ص 228.) کسی به غیر از جانشینان پیامبر(ص) نمی تواند ادّعا کند که تمام قرآن، ظاهر و باطنش،نزد اوست و نیز می فرماید:انّ من علم ما اوتینا تفسیر القرآن و احکامه؛(اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج 1، ص 228).حقیقتاً دانشی که به ما داده شده است همان تفسیر قرآن و بیان احکام آن است.
پنجمین خورشید امامت باز در این راستا می فرماید: فانّما علی النّاس ان یقرؤا القرآن کما انزل فاذا احتاجوا الی تفسیره فالاهتداء بنا و الینا؛(تفسیر الفرات، شیخ ابوالقاسم فرات کوفی، ص 258.) وظیفه مردم آن است که قرآن را طبق آن چه نازل شده است قرائت کنند. ولی اگر به تفسیر نیاز داشته باشند، هدایت و تفسیر بر عهده ماست. این آگاهی به کتاب الهی، وظیفه ای را بر عهده پیشوایان معصوم(ع) قرار داده و آن هدایت انسان ها جهت شناخت حقیقی آیات قرآن است، هدایتی که نتیجه اش معرفت کامل است.
قرآن در نگاه امام صادق(ع)
کلام الهی، جلوه ای از قدرت و علم و حکمت خداست و آیات قرآن،هریک نشانه ای از عظمت الهی است. امام صادق(ع) در زمینه جلوه گاه بودن قرآن برای ذات مقدس خدا البته برای چشم های بیدار ودلهای آگاه می فرماید : لقدتجلی الله لخلقه فی کلامه و لکنهم لایبصرون تجلی کرده است ولی آنان خدا را نمی بینند.بحارالانوار ج89ص107.خود خداوند بر خلق خویش در کلام
معارف قرآن بی پایان است. به تعبیر خود قرآن (تبیانا لکل شیی ء)است; بیانگر هرچیز. هر پند و حکمت، هر حکم و قانون، هر علم ودانش ریشه در قرآن دارد. حتی برای آگاهی از سرگذشت پیشینیان وسرنوشت آیندگان و دانشهای آسمان و زمین باید به قرآن نگریست وبه کمک اهل بیت علیهم السلام ، از این منبع و گنجینه کامل بهره گرفت. امام صادق(ع) می فرماید:
«خداوند بی همتا و قدرتمند، کتاب خویش را بر شما نازل فرمود واو راستگو و نیکوکار است. در قرآن، خبر شما و خبر آنان که پیش از شما بودند و آنان که پس از شما خواهند آمد، همچنین خبرآسمان و زمین است…»
و در سخن (کافی ج2ص599) دیگری به جنبه تبیان بودن قرآن چنین اشاره می فرماید:
(ان الله انزل فی القرآن تبیان کل شی ء، حتی و الله ما ترک شیئایحتاج العباد الیه الا بینه للناس…) (بحارالانوار ج89ص81)
خداوند در قرآن، بیان هرچیز را نازل کرده است. به خدا قسم هیچ چیزی را که بندگان به آن نیازمندند، فروگذار نکرده و برای مردم بیان فرموده است.
قرآن، عهدی استوار میان خدا و مردم است و آیات این کتاب، متن این عهدنامه را بیان می کند. در عهد نامه باید نگریست، به آن باید پای بند بود، مفاد آن را نباید زیر پاگذاشت. امام صادق(ع)درباره این عهدنامه و لزوم تلاوت بخشی از آن در هرروز، چنین می فرماید:
«القرآن عهدالله الی خلقه، فقد ینبغی للمرء المسلم ان ینظرفی عهده و ان یقراء منه فی کل یوم خمسین آیه »(وسائل الشیعه ج4ص849)
قرآن عهد خداوند نسبت به بندگان اوست. سزاوار است که یک انسان مسلمان در این عهدنامه الهی بنگرد و هر روز پنجاه آیه از آن رابخواند.
روشن است که مرور بر مفاد یک عهدنامه، برای یادآوری از آن قرارداد و رعایت آن در عمل است. میثاق خدا با بندگان برشناختن احکام الهی و عبرت گرفتن از حکایات قرآن و عمل به اوامر او وتدبر در آیات است. جالب است که امام صادق(ع) وقتی می خواست قرآن تلاوت کند، قرآن را که به دست راست خویش می گرفت، دعایی می خواندکه به عهد بودن قرآن و تعهدات انسان در قبال این قرار داد،اشاره دارد. مضمون آن دعا چنین است:
«خداوندا! من عهد و کتاب تو را گشودم. خدایا! نگاهم را در این کتاب، عبادت قرار بده و قرائتم را تفکر، و تفکرم را عبرت آموزی. خدایا! مرا از آنان قرار بده که از مواعظ تو در این کتاب، پند می گیرند و از نافرمانی ات پرهیز می کنند. وقتی کتاب تورا می خوانم، بر دل و گوشم مهر مزن و بر دیدگانم پرده میفکن وقرائت مرا خالی از تدبر مگردان، بلکه مرا چنان قرار بده که درآیات و احکامش ژرف بنگرم، دستورهای دین تو را بگیرم و عمل کنم و نگاه مرا در این کتاب، غافلانه و قرائتم را بیهوده و بی ثمرمساز.» (بحارالانوار ج95ص5)